بی چاره در نگاهِ ما، شاید تنها واژه ای باشه مهجور و خجالتی از خانواده ی ناسزاهای ملایم و یا دلسوزی های رقیق و اما اینجا و برای این هیکلِ تنومندِ سنگی، بی چاره گی، بدیهی ترین و ملموس ترین حسِ گزنده ای ه که یک رفتن، اونهم رفتنی از جنس ابدی، میتونه منشا و مبداش باشد...