تنها یکی از باله ها...

حالا که سنگین ترین چیزی که همراهمونه، شیشه های متنوع السایزِ آب معدنی ایه که همسرخواهر از اتاقک کناری خریده تا دیگه از هر لحاظ مجهز باشیم و تا چند ساعتی خیالِ بازگشت نکنیم، رهسپار بال ها و در واقع قسمت همکف میشیم و سرک کشیدن به پانتئون و صعودِ از اونهمه پله رو موکول میکنیم به آخرین مرحله...
تنها یکی از یک عالمه بالی که همگی به شاهراه اصلی و میدان Faith منتهی میشدند...
راهرویی طویل با سقفی گنبدی و گورها و مجسمه هایی در دو سمت که با فاصله ای منظم و مشخص، از گورها و مجسمه های بعدی قرار گرفته بودن...
+ نوشته شده در ۱۳۹۷/۰۷/۰۵ ساعت 0:33 توسط Baraneee
|