با اِلِن، هرروز میتونی منتظر یه حادثه ی شیرین و جدید، رخ داده درست روی میز آشپزخونه ی دانشکده تون باشین...
این یکی اما هنوز هم که هنوزه، دلیلش برام گنگ و ناگشوده ست...
انگار به نحوی مرتبط بود با تعطیلاتی که الن پیش رو داره و از اینور و اونور شنیده بودم که قراره این یک ماه تعطیلی رو صرف رفتن به زیارتگاه سانتیاگو بکنه...
هر چه که بود و هر چه هست، ایده اما بسیار زیبا بود و بردل نشین...
سینی ای با قطعاتی از شکلاتهایی با طعم های مختلف...
پیامهای زنجیر شده به سینی هم خود اما مبشرانِ خبری خوشند، به خوشیِ دوشیشه معجون که در یخچال جا خوش کرده اند:
یکی ترکیب آناناس ست و پَشِن فروت و دیگری حتی از این همه دور از انتظارتر: توت فرنگی و رزماری...
نیم لیوان ها هم حاضر و آماده بخدمت تا عطش حاصل از خوردن شکلات را با معجون های سرد فرو بنشانند...