فلیدا...
Flider
فلیدا، اسم کوچیک این دلبرِ نازنینه که این روزها، کوچه و خیابون رو از عطر خودش لبریز کرده...
سرراهم به خونه ی Dagma، یه خوشه از درختی کنار رودخونه چیده بودم و به محض باز شدن در، به گمان اینکه داگما پشت دره، گرفته بودم جلو صورتش و اما با چهره ی متعجب و بعدم البته خندانِ میکائیل، همسرِ داگما مواجه شده بودم...
دور نیست زمانیکه داگما آروم آروم خودشو با ویلچرش، میرسونه و فلیدای دست به دست چرخیده رو از میکائیل، تحویل میگیره و بعد تشکر و خنده ای به پهنای صورت، برام در مورد اسم و رسم این گل توضیح میده...
جالبترین قسمت توضیحم اما اینه که فلیدا نه تنها اسم این گله که اسم رنگ اونم هست یعنی در واقع یه رنگی دارن به نام فلیدایی که تو حوزه بنفش هاست و اما با "وایولت" که بنفشه، فرق داره...
لازم به توضیحه که خود این گل در سه رنگ موجوده: سفید، فلیدا، بنفش...